WikiLeaks-ahwaz

اهواز ویکی لیکس محلی برای افشای گروه های تروریستی خلق عرب

WikiLeaks-ahwaz

اهواز ویکی لیکس محلی برای افشای گروه های تروریستی خلق عرب

افشای ارتباط احزاب خلق عرب با آمریکا و اسرائیل


لوبی کردن، چرا و چگونه و خاطراتی از حزب التضامن

رضا وشاحی

13/12/2012

 

من این مطلب کوتاه را در پاسخ بسیاری پیام های دوستان در فیسبوک و ایمیل ها می نویسم. نکته اول اینکه لوبی کردن اهمیت دارد چرا که لوبی کردن یعنی گفتگو کردن و آشنا کردن غربیها به مسایل عربستان است. لوبی یک کار دیپلماتیک است. من یادم هست که در کمیته روابط خارجی حزب تضامن در جواب من که آیا با آمریکا رابطه داریم یا نه؟ آقای کریم عبدیان گفتند که نه ما رابطه نداریم و نیازی هم نیست! بسیار تعجب کردم. من البته نفهمیدم که چگونه یک حزب احوازی در غرب می تواند به رابطه با بزرگترین قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان اهمیت ندهد. که البته کریم عبدیان دروغ می گفت. بعدها خود کریم عبدیان البته در مصاحبه ای با یک روزنامه عربی فاش ساخت که " مرتب با معاون وزیر خارجه آمریکا ملاقات کرده است"  و بعدها اسناد ویکی لیک هم البته نشان داد که منصور اهوازی و عده دیگری از اعضای حزب تضامن بدون خبر کمیته مرکزی و بدون خبر کمیته روابط خارجی حزب با دفتر ویژه سفارت آمریکا در دبی دیدار می کرده اند! حالا داستان روابط سری عده ای خاص در حزب تضامن را با کشور اسراییل را نمی گویم که اعضای کمیته مرکزی این حزب تاکنون هم از آن بی خبر است. نه اینکه رابطه بد باشد نه، رابطه را از اعضای خود مخفی کردن زشت و بد است.

 

این خاطره را گفتم که نکته دوم یعنی شفافیت را بگویم. لابی کردن برای تاثیر گذاری نیاز به شفافیت و اطلاع رسانی دارد. این مسایل شفافیت متاسفانه در بسیاری از احزاب احوازی حلقه مفقوده است. مسایل مالی شفاف نیست و معلوم نیست چقدر پول وارد شده و چگونه خرج می شود. بسیاری از کادرها از احزاب مختلف این مطلب را به شکل خصوصی به من گفته اند. خب برای تحکیم احزاب احوازی می بایست که شفافیت را یک اصل قرار بدهیم. روز اول من وارد حزب تضامن نشده منصور و ابوخالد به من گفتند ما یک نفر در حزب تضامن داریم که پول از بحرین می گیرد و به ما نمی گوید. من بعدها تحقیق کردم و دیدم درست می گویند. افتضاح بود.

 

من نمی دانم چرا اعضای حزب همبستگی محرم نبودند. از فلانی در کمیته مرکزی می پرسیدم که شما از رابطه حزب با اسراییل خبر داری؟ حالا من تازه وارد حزب نشده بودم و می دانستم. این آقا از موسسین حزب بود و نمی دانست! عجب حزبی! چگونه حزبی می تواند به اعضای خود در مورد رابطه با امریکا دروغ بگوید؟ به کمیته مرکزی نگوید و همه را دور بزند؟ که به کجا برسد؟ برای همین من وقتی از حزب غیر دموکراتیک تضامن استعفا کردم و گویی نفس تازه ای کشیدم، سیاست شفافیت را پیش گرفتم و خبر دیدارها و محتوای کلی را تا جایی که ممکن بوده است منتشر کرده ام. بعدهم از طرف جبهه و دیگران از دوستان داخل حزب مثل ابوطارق مرتب خبر می رسید که آقایان ابوخالد و منصور و وجدان عفراوی و غیره در بین اهوازی ها در غرب و کشورهایی مثل سوید شایعه کردند که ما رضا وشاحی را از حزب اخراج کردیم چون جاسوس بود! وقاحت هم حدی دارد! نه برای این جماعت ندارد! این هم فرهنگ سیاسی ما. که من مجبور شدم استعفا و دلایل استعفای خود را منتشر کنم. بلکه وظیفه است که کسانی که عهد نگاه نمی دارند و به چنین خباثت ها و تاکتیک های غیر انسانی متوسل می شوند دیگر عهدی هم از طرف ما نیست. که اگر می خواهی سر پیوند نگاه دارد، نگه دار تا نگاه دارد. کسی که خانه اش از شیشه است سنگ نمی زند. من هنوز هم بیست درصد این ماجراها را نگفته ام.

 

نکته سوم انتشار مطالب است. که آن موقع ابوخالد یا حسین الفک که شخصی کردی فیلی است و اصولا عرب هم نیست و تاکنون یک نفر از اعضای حزب هم جرات نکرده اند به وی بگویند اصولا قضیه عربستان به شما چه ربطی دارد؟ و علاوه بر این هم سابقه ناپاک ابوخالد که من از منصور الاهوازی شنیدم که طرفدار شدید خمینی بوده و عضو سپاه و کمیته بوده است، حالا این فرد با این تفکرات شده همه کاره حزب و اخبار فعالیت های من را سانسور می کرد و مقالات را سانسور می کرد! حالا ما در غرب و هنوز گرفتار عناصر حکومت ایران بودیم. تو گویی در این حزب هم همه خواب بودند. غیر از رسول موشار عزیز که بصراحت گفت که می بایست سر افعی قطع شود و منظورش اخراج ابوخالد از حزب بود، الباقی در سکوت و کف زدن برای ابوخالد صف می کشیدند. خب در عصر اینترنت و با ایجاد یک وبلاگ ساده دیگر نیاز به ابوخالد ساسنورچی نبود!  منظورم کلا این است که انتشار فعالیت بسیار مهم است و ابوخالد هم این را می دانست و به همین دلیل سانسور می کرد.

 

نکته مهمتر از همه رفورم است. واقعیت این است که در غرب بسیاری مراکز مطالعاتی بر روی مسایل مختلف عربستان مطالعه می کنند و افکار ما که در نوشته ها بیانیه های ما منعکس می شوند البته از دید تیز این مراکز مطالعاتی پنهان نیست. افکار بعثی و کمونیستی و ناصری و اسلامی افراطی و غیره هم البته با سیستم لیبرال غربی تعارض دارد. البته که نمی خواهند با این افراد در ارتباط باشند. برای همین هم بسیاری از افراد و گروه ها در ایجاد رابطه اولیه ناموفق هستند. یادشان می رود که در جنگ اسراییل و لبنان مثلا طرف حزب الله را گرفته بودند. یا یک خط در انتقاد از القاعده و اسلام گرایی افراطی در این وب سایت ها منتشر نشده است. از حرکت های خشونت امیز هم مرتب در عربستان حمایت کرده اند. خب این نشان می دهد که نیاز مبرم به رفورم و اصلاح سیاسی در این احزاب است.

 

نکته مهم دیگر ایجاد رابطه دایمی است. این کار طول می کشد. ولی وقتی ایجاد شد، ایجاد می شود. کار آسانی نیست ولی شدنی است.

افشاگری رضا وشاحی در مورد وجدان عفراوی عضو حزب تضامن


ماجرای گزارش وجدان عفراوی به پلیس لندن. آقای وجدان عفراوی از مسئولین حزب تضامن یا همبستگی الاهواز به پلیس لندن قسمت ضد تروریست در مورد چند نفر از اهوازی ها گزارش دروغ داد. من برای اولین بار اصل ایمیل را منتشر خواهم کرد. اصل گزارش به انگلیسی این است

Dear
I want to inform you that our source inside ahwaz informed us that recently one of the Iranian Revolutionary Guard travel to the Britain his name Ghazi Driss (Abo Jamal) or ghazi Mohammad he is about fifty of age he is currently in London, but until now we do not know exactly where has he live. However we make you sure while we access to any of information where will tell you.
vejdan

که من برای اولین بار منتشر می کنم. ترجمه خلاصه به این شکل است: من می خواهم به شما اطلاع بدهم که از طریق داخل مطلع شدیم که سپاه پاسداران یک اهوازی با نام قاضی دریس یا باو جمال یا قاضی محمد به خارج فرستاده است. ما دقیقا نمی دانیم که کجا زندگی می کند و لی شما را با حبر خواهیم کرد.

در ایمیل بعدی وجدان عفراوی شماره موبایل این فرد را داده بود. من چگونه باخبر شدم؟ من به شکل اتفاقی این ایمیل را از وجدان دریافت کردم. وجدان در این ایمیلی که فرستاده بود اشتباهی نام ایمیل مرا هم در آن ایمیل کپی کرده بود. چشم هایم را مالیدم و باورم نمی شد که چنین ایمیلی را یک عرب اهوازی بتواند در مورد برادر عرب خود بفرستد. من بلافاصله با آقای وجدان عفراوی تماس گرفتم و موضوع را پرسیدم. وی ابتدا تعجب کرد و گفت شما اصلا چگونه خبر داری؟ که من توضیح دادم ایمیل به شکل اشتباه برای من فرستاده شده بود. وجدان گفت بگذار ایمیلم را چک کنم. ایمیلش را چک کرد و به من زنگ زد. صدایش عوض شده بود. که هیچ رنگش را هم می شد حدس زد و دید که حتی رنگش هم عوض شده است. خوب کار کثیفی انجام داده بود. من از وی پرسیدم که حالا آیا این فرد واقعا جاسوس سپاه است؟ گفت که مطمئن است! من بعد دلایل اطمینان وی را پرسیم. و هشدار دادم که اگر ثابت نشود که وی جاسوس سپاه است این ماجرا را منتشر خواهم کرد. به من گفت که یک نفر از داخل زنگ زده است و گفته که فلان اهوازی در لندن جاسوس سپاه است! گفتم آن فرد را که زنگ زده می شناسی؟ گفت نه! گفتم عجب! پرسیدم کسی هست که این فرد را بشناسد گفت یک نفر بود و وی راشناخت. گفتم پس همدیگر را دیدند؟ گفته نه ترسید بیاید! گفتم پس ندیده چطور شناخت؟ بعد از چند پرسش و پاسخ معلوم شد که این یک اتهام توخالی بوده است. بعدا معلوم شد که از این ایمیل ها بسیار به پلیس فرستاده شده بود و بسیاری از فعالین احوازی را بعنوان تروریست، عضو القاعده، جاسوس سپاه و وزارت اطلاعات و غیره گزارش کرده بودند. سوال اینجاست که چنین حزبی با وجود دانستن این موضوع به وجدان عفراوی ترفیع مقام هم داده است. این چه حزبی است؟ یعنی یک حزب نباید به هیچ اخلاقی پایبند باشد؟ هر حزب دیگر مدرن و دموکراتی بود این شخص را اخراج می کرد. حزب های ما ترفیع هم می دهند! سوال اینجاست که با گزارش های ایچنینی در مورد افراد بیگناه دادن، آیا این شیوه حذف فیزیکی مخالفین فکری نیست؟ این آقای اهوازی که به وی اتهام زده شده بود آقای محمد محمراوی بود. که با خانواده اش به بریتانیا آمده بود. سوالهای بیجوابی هنوز در مورد آقای عفراوی مانده اند. چه کسانی در سایه پشت سر وجدان وجدان هستند و به وی دستور دادند که این را منتشر کند؟ چه کسانی در حزب از این خبر داشتند؟ چگونه می دانستند که آقای محمراوی در لندن است؟ چرا این آقایان می خواستند محمد محمراوی به ایران دیپورت شود ؟ در صورت دیپورت وی چه چیزی در تهران در انتظارش بود؟ خانواده اش چی می شد؟ من احساس تکلیف کردم و با پلیس تماس گرفتم و گفتم که اتهام وارد شده به آقای محمراوی تماما دروغ است و نقشه های باند عفراوی به هم ریخت. واقعا این شیوه های حذف مخالف بسیار فاشیستی است. همین آقای وجدان وقتی که من از حزب تضامن استعفا داده بودم بنابه اخباری که کامل آلبوشوکه و ابوجراح به من دادند در سوئد شایعه کرده بود که فلانی استعفا نداد نه ما از حزب اخراجش کردیم چون جاسوس بود! این است چهره واقعی وجدان عفراوی! باید هچنین افرادی را در آینه افکار عمومی قرار داد تا رسوا شوند. مشکل هم از خود وجدان نیست چرا که ما می دانیم وی بازیچه دیگران است. یادم هست که موسی شریفی و ابو طارق سواری وی را همواره به یک گوسفند توصیف می کرد. مشهور است که وی وقتی التحریری بود منصور را اهوازی را هم تهدید به قتل کرده بود. بعد یکدفعه تغییر کرد و فدرال دو آتشه شد و پروژه حذف مخالفین البته ادامه یافت. دو سال پیش که وجدان شنیده بود که خبر کار زشتش به گوش آقای محمراوی رسیده است، به من زنگ زد و من را تهدید کرد که اگر چیزی بگویم برایم بد می شود! من این ایمیل را منتشر کردم تا معلوم شود در حزب تضامن چه خبر است و امثال وجدان که شیشه تلویزیون ها را پر کرده اند در واقع در پشت سر چگونه در تلاشند که فعالین سیاسی عرب را تحت عنوان جاسوس سپاه و عضو القاعده حذف فیزیکی کنند.