WikiLeaks-ahwaz

اهواز ویکی لیکس محلی برای افشای گروه های تروریستی خلق عرب

WikiLeaks-ahwaz

اهواز ویکی لیکس محلی برای افشای گروه های تروریستی خلق عرب

نشست مشترک حرکه النضال العربی و جبهه العربیه

شماره 0010


موضوع :

نشست مشترک فیصل عبدالکریم طرفی مسئول  جبهه العربیه لتحریر الاحواز و مسئولین حزب حرکه الضنال العربی شامل حبیب نبگان مسئول گروه ، حبیب فرج الله چعب ،  احمد نیسی ، ناصر نبگان

در این نشست راه های انجام برخی اقدامات تروریستی در اهواز ( خوزستان ) بررسی شد . دو گروه نیز در این نشست ضمن حمایت از حزم و وحدت گروه های اهوازی تلاش می نمایند تا از تجربیات همدیگر استفاده و از همدیگر پشتیبانی  نمایند . 

فیصل عبدالکریم بعد از جنگ آمریکا در عراق در سال 2003 از ترس جان خود به اروپا گریخت چند تن دیگر از برادران فصیل نیز در اروپا اقامت دارند .

 حبیب نبگان عضو شورای مرکزی حزب وفاق در اهواز بوده است . این حزب توانست تا حدود زیادی در خوزستان ایران موفق عمل نماید و چند نماینده به مجلس فرستاد و برای یک دوره شورای شهر اهواز را بدست گرفت ، حبیب نبگان همزمان مسئولیت گروه سری بنام حرکه النضال را به عهده داشت و در سال 2005 چندین بمب گذاری در اهواز را رهبری کرد که طی آن تعداد زیادی غیر نظامی کشته یا مجروح شد . وی بعد از بمب گذاری های اهواز در سال 2005 مدتی در امارات و مدتی به صورت مخفیانه در سوریه زندگی کرده وتوانست پناهندگی دانمارک را بگیرد و خانواده وی بعد از چند بار دستگیری توسط دولت ایران با سختی خود را به وی رساندند همسر حبیب حدود 3 سال توسط رژیم ایران به جرم خروج غیرقانونی از کشور در بازداشت به سر برد .



ارتباط کریم دحیمی با رژیم ایران

کریم دحیمی از جمله افرادی است که در اواخر دهه 70به لندن آمد بررسی ها نشان می دهد وی در یک گروه جدایی طلب عرب در ایران فعالیت داشته که بعد از افشای هویت وی جذب سازمان های امنیتی رژیم ایران می شود .

کریم دحیمی علیرغم حضور در لندن ارتباطاتش را با رژیم ایران قطع نکرد وی که برای جلب نظر رژیم ایران فعالیت هایش را در لندن علنی نمی کرد حدود 5 ماه است که در مواضعی آشکار فعالیتهایش را بروز داده است




مسیحی شدن یک خلق عرب خارج نشین

 

رضا وشاحی که برای اخذ پناهندگی زمانی خود را همجنس باز ، زمانی مسیحی ، زمانی تحت تعقیب دولت ایران و... معرفی کرده بالاخره در پست خود در فیس بوک خبر مسیحی شدنش را اعلام نمود :

ضا وشاحی من در انگلستان مسیحی شدم احوازی ها ( مخصوصا چپ های اهوازی) که ادعای سکولار یودن می کنند از همه رفتارشان با من بدتر بود. یعنی آزادی ادیان و عقیده را هنوز تمرین نکرده ایم. جامعه اهوازی ها با من مثل اینکه نجس هستم رفتار کردند. اصلا یه وضعی! یکبار منزل یک آقایی دعوت بودم و بعد که رسیدم در شهرشان در ایستگاه قطار بودم که زنگ زد و گفت آقا این درست است که شما مسیحی شدی؟ گفتم بله! بعد گفت که در حال مسافرت است و خانه نیست! حالا زندگی خودش را نگاه بکنی حتی با معیارهای لیبرالیستی پر از مسایل فلان و بهمان است! که لیبرالها هم می گویند ای بابا! دیگر جا نماز آبکشیدن برای چیست؟ فرهنگ دو رویی و ریا است.




قبلاً دانیل برت عضو سازمان MI6 خبر مسیحی شدن وی را منتشر نموده بود 



منبع :


http://efshagarahwazi.blogfa.com/

طرح انگلیسی حمله به سفارت ایران در لندن – ۱۳۵۹


طرح انگلیسی حمله به سفارت ایران در لندن – ۱۳۵۹




۱۸۰ روز پس از تسخیر لانه جاسوسی و ۵ روز پس از شکست حمله نظامی به طبس و چهار ماه پیش از شروع جنگ، ۱۰ اردیبهشت ۵۹ ساعت ۱۱:۳۲، ۶ مرد مسلح که صورت خود را پوشانده بودند با حمله به سفارت ایران ۲۶ نفر را به گروگان گرفتند؛ حادثه ای که …

گروه ویژه نامه «خبرگزاری دانشجو» – عبدالله اشجع؛

جمع شدن در لندن

۱۱ فروردین ۱۳۵۹، عون به همراه سه نفر از فرودگاه بغداد با گذرنامه های عراقی رهسپار لندن شدند، در این سفر یک افسر اطلاعاتی ارتش بعث عراق به نام سامی محمد علی با نام مستعار روباه آن‌ها را همراهی می‌کرد، او بعدها در رابطه با اقدامات تروریستی سازمان جرج حبش و به اتهام قتل نماینده الفتح در لندن تحت تعقیب قرار گرفت.

آن‌ها آپارتمانی را در محله Earls Court نزدیک خیابان کنزینگتون اجاره کردند و ادعا کردند که بر حسب تصادف همدیگر را در پرواز پیدا کرده‌اند، پلیس انگلیس بعدها در تحقیقات اولیه خود فاش کرد که اعضای این گروه از طریق سفارت بریتانیا در بغداد، روادید ورود به این کشور را دریافت کرده و پیش از شروع عملیات برای مدتی اوقات خود را در لندن به خرید و عیاشی با پول‌های اعطایی از حکومت صدام سپری کردهاند. آن‌ها حتی برای بازگشت از سفر چند چمدان سوغاتی تهیه کرده بودند؛ و چند شب پیش از حمله به واسطه افراط در عیاشی و زن‌بارگی موجبات اعتراض همسایه‌ها و حتی دخالت پلیس را فراهم کرده بودند.

اعضای گروه اگر چه خود را مسلمان معرفی می‌کنند اما در طول اقامتشان در لندن دوبار مجبور به تغییر خانه خود می‌شوند. زیرا مشروب‌خواری و رفت و آمد زن‌های بدکاره به محل اقامت آن‌ها موجبات زحمت همسایه‌ها را فراهم نموده است، آن‌ها معمولا مست به آپارتمان بازمیگشتند و با زنان معلوم الحال دمخور بودند، در عرض یک هفته صاحب خانه از آن‌ها خواست که آنجا را ترک کنند.


ادامه مطلب ...

ماجرا ی گروگانگیری و اشغال سفارت ایران





ماجرای اشغال سفارت ایران در انگلستان که به شهادت دو تن از اعضای سفارت ایران در انگلیس( لواسانی و صمد زاده) منجر شد هیجان عجیبی را در سطح جهانی برانگیخت و مورد تفسیر و تعبیرها و اظهار نظرهای گوناگون قرار گرفت قابل توجه است که همکار روزنامه کیهان در آن زمان، وحید خباز ، نیز در این ماجرا جزء گروگانها بود و اکنون پس از آزادی از اسارت اشغالگران، شرح کامل و لحظه به لحظه آن حوادث را برای کیهان ارسال داشته است از آنجا که هنوز هم برای عموم جالب است که جزئیات این فاجعه بزرگ و تهاجم ضد انقلابی را از زبان کسی بشنوند که خود مستقیماً در متن حادثه بوده است شرح کامل و لحظه لحظه این حوادث را به قلم وحید خباز ذیلا می آوریم :

نخستین شلیک گلوله ها

چهارشنه ۳۰ آوریل ۱۹۸۰ روز چهارشنبه بدنبال ملاقاتی که از قبل تنظیم کرده بودم به ملاقات آقای دکتر افروز کاردار سفارت ایران در لند رفتم . ساعت ۱۰:۳۰ به سفارت وارد شدم و بعد از کمی انتظار بوسیله منشی آقای اف روز به ایشان راهنممایی شدم و بلافاصله کارم را شروع کردم . ساعت تقریبا ۱۱:۳۰ صبح بود که ناگهان صدای مهیبی مانند به هم خوردن دو در با شدت هر چه تمامتر از طبقه هم کف به گوش رسید. آقای افروز کمی مکث کرد.چند دقیقه ای به حالت می ذرد و اینبار صدای شلیک گلوله ای به گوشمان آقای افروز در حالیکه تکرار می کرد . بعثی ها حمله کردند بعثی ها حمله کردند. به طرف در اطاق رفت و آن را قفل کرد

در سمت راست اطاق پرده های بلندی آویزان بود که پشت آنها یک در بزرگ، اتاق آقای افروز را به تالار بزرگ متصل می کرد من و آقای افروز به سرعت به طرف انتهای تالار دویدیم ، در سمت چپ آن تالار در کوچکی قرار دارد به اتاق فوق العاده محقری باز می شود .

آقای افروز داخل اتاق شده و به طرف پنجره کوچک آن رفته و آن را باز میکند ولی با شدت هر چه نمامتر و از طرف سمت چپ بدن سر و بدنش روی تراس افتاده و بیهوش به همان  حال باقی میماند هیچگونه حرکتی از او دیده نمی شد. من تصمیم خودم را که قصد داشتم از طریق بالکن باریکی که کنار پنجره بود به ساختمان دیگر رفته و از آنجا به طرف باغی که در پشت سفارت بود بروم، عوض کرزدم و تصمیم گرفتم خودم را به اتاق اقای افروز برسانم تا ایشان را کمک کنم. در همین حال صدای شلیک چندین گلوله همراه نعره هایی که به زبان عربی بود شنیده میشد به طرف اتاق آقای افروز رفتم کسی انجا نبود تنها در اتاق شکسته شده بود.



دستور داد مرا بکشند.

بطرف سالن طبقه اول رفتم ...

ادامه مطلب ...